بی خوابی


هر شب تنهایی

بر سنگ مزارم ننویسید که او تنها بود بنویسید بهترین دوست تنهایی بود

الان شبه - یکشنبه.

نوشتن تنها چیزیه که ارضام میکنه. ولی از این ارضا شدن چیزی عایدم نمیشه. احساس خوبی ندارم امشب. نمی خواستم امشب بنویسم ولی خوابم نمیاد.  قبلا خیلی موضوع واسه فکر کردن داشتم. موضوعات عاطفی و لطیف. چند ماهی میشه از بعد اون موضوع که هی به خودم میگفتم بهش فکر نکن دیگه فکرهای احساسی و لطیف تو من خشکیده.

آآآآه ه ه ه " چقدر خاطرم خالیه............

خیلی بده که آدم کسی یا چیزی رو واسه عشق ورزیدن نداشته باشه. در اون حد هم نیستم که بخوام به خدا عشق بورزم. خیلی احساس پوچی می کنم.

دیگه اشکم در نمیاد. آخرین بار یه روز بعد از اون جمعه کزایی بود که با تمام وجودم گریه کردم. خیلی گریه کردم. هیچوقت اونطوری نگریسته بودم. چه روز وحشتناکی بود... نمیدونم این یعنی اینکه بزرگ شدم که دیگه چشام خیس نمیشه یا نه احساساتم خشکیده !!!؟؟؟؟ هر چی که هست خوب نیست. من این بزرگ شدنو نمیخوام.

هر شب تنهایی ، خوبه مگه نه مهندس !!!! حالا دیگه بخواب پسره خوب . شب بخیر



نظرات شما عزیزان:

hosein888
ساعت21:42---10 اسفند 1389
سلام داش خوبی
یه سری به من بزن
فقط یه خواهش اومدی تو وبم رو بنر تبلیلغاتی اول وبلاگم کلیک کن
خیلی ممنون
حسین


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+نوشته شده در سه شنبه 10 اسفند 1389برچسب:,ساعت21:11توسط H.kH | |